کیک خیس شکلاتی بدون فر اسووون🤪

مراحل تهیه
- 1
روغن و شیر و پودر کاکائو و شکر خوب مخلوط کرده تا یک دست شن،بعد به اندازه یه پیمانه ازش برمیداریم و جدا میذاریم (برای سس انتهای کار)
- 2
در باقی مواد مرحله ۱ ،تخم مرغ ها میشکنیم و خوب هم میزنیم و کم کم آرد و بیکینگ پودر که از قبل ۳ بار الک کردیمو ،اضافه میکنیم و هم میزنیم (کم و آرام).
- 3
قابلمه را ۵ دقیقه روی گاز گرم میکنیم و بعد با روغن چرب و بعد آرد پاشی میکنیم ،مواد را در درون قابلمه ریخته و ظرف را روی سطحی تکان میدیم (مسطح شه) و حالا دمکنی میذاریم و باشعله کم حدود ۱ ساعت یا ۴۵ دقیقه صبر میکنیم ،
- 4
برای تست پخت کیک داخلش خلال دندون فرو میکنیم اگه تمیز بود یعنی پخت کامل شده و اگه نه چند دقیقه دیگهصبر میکنیم،حالا کیک وخارج میکنیم و روشو با خلال سوراخ سوراخ میکنیم (برای ریختن سس)
- 5
مواد سس را داخل ظرفی ریخته بعد اینکه جوش اومد (۵-۶دقیقه) خاموش میکنیم و بعد شرد شدن روی سطح کیک میریزیم تا به خورد بافت کیک بره
- 6
نوششش جان😍(البته اگه میخوایین یکم تلخ تره،بهتره یکم شکلات تلخ بن ماری کنین و سطح کیک وبپوشونید اینطوری هم یکم تلخ میشه😍 و هم سوراخ های سطح پوشیده)
دستورهای مشابه
-
کیک خیس شکلاتی بدون فر
#سرآشپز_طلایی سلام دوستای عزیزم. امیدوارم حال خودتون و عزیزانتون خوب باشه.پیشاپیش عیدتون مبارک. ممنونم از lida Aali عزیز بابت دستور خوبشون. من این کیک به مناسبت سالگرد ازدواجمون درست کردم. بلاخره وقت کردم دستورشو بنویسم.خیلی خوشحالم از اینکه عضوی از خانواده بزرگ کوکپد هستم. امیدوارم انرژی های مثبتی که ازتون میگیرم برگرده تو زندگی خودتون و همیشه حال دلتون خوب باشه.یک من باشم، یک تو باشی و سقفی برای زندگیمن سهمم را از جهان گرفته ام ♥️۱۴۰۰/۰۲/۱۱هفتمین سالگرد عروسیمون مبارکمونجای همگیتون سبز سبز♥️🌹 Maman Farhan -
-
-
-
-
-
-
-
-
کیک شکلاتی خیس
#کیک #کیک_شکلاتی #کیک_کاکائویی #کیک_خانگی #کیک_خونگی #کیک_باسس #کیک_با_سس #کیک_شکلاتی_خیس #کیک_ #کیک_عصرونه #کیک_عصرانه #سرآشپز_طلایی Saveh_midex -
کیک خیس شکلاتی بدون فر
این کیک خوشمزه با رسپی عاااالیه دوست نازنینم مهربانو جانم😘🙏🙏💖💖💖#کوک_اسنپ@mehrbano_849097 Setareh Tahmasebi -
-
-
-
کیک خیس شکلاتی بدون فر
#سراشپز_طلایی#قصه_یلدا مادربزرگ من یک جعبه چوبی دارد که یک چیزهایی توی آن میگذارد. یک روز من و مبینا توی اتاق مادربزرگ بودیم که جعبه را کنار آینه دیدیم. به مبینا گفتم: «فکر میکنم مادربزرگ توی این جعبه گنج دارد. بیا گنج مادربزرگ را ببینیم.» ما هر کاری کردیم دستمان به جعبه نرسیدمن میخواستم مبینا را بغل بگیرم تا آن را بردارد، اما مبینا خیلی سنگین بود. همین موقع مادرم توی اتاق آمد و گفت: « شماها اینجا چه کار میکنید؟» گفتم: «می خواستیم توی جعبهی مادربزرگ را ببینیم.» مادرم گفت: « مادربزرگ میداند؟» گفتم: «نه.» مادرم گفت: «پس نباید به آن دست بزنید.» گفتم: ما دستمان نمیرسد.شما آن را باز کنید تا من و مبینا توی جعبه را ببینیم.» مادرم گفت: «نه شما و نه من، اجازه نداریم به جعبه مادربزرگ دست بزنیم. این کار گناه است. و گناه کار اشتباهی است که خدا انجام دادن آن را دوست ندارد.گفتم: «چرا اشتباه است؟» مادرم گفت: «شاید مادربزرگ دلش نمیخواهد کسی توی جعبه را ببیند.» من و مبینا میخواستیم از اتاق بیرون بیاییم که مادربزرگ آمد و پرسید: «اینجا چه خبر است؟!»مادرم گفت: «بچهها میخواستند ببینند که شما توی جعبه چه چیزی دارید. ولی به آن دست نزدند.» مادربزرگ خندید و گفت: « بیایید توی جعبه را به شما نشان بدهم.» من و مبینا پیش مادربزرگ نشستیم و او جعبهی چوبی را باز کرد. چند تا کاغذ از آن بیرون آورد که اصلاً قشنگ نبودند. بعد یک عکس بیرون آورد.عکس یک عروس و داماد. عکس عروسی پدربزرگ و مادربزرگ! توی عکس آنها اصلاً پیر نبودند. عصا هم نداشتند. گنج مادربزرگ یک عکس بود. یک عکس از روزهای جوانیاش.. 😍مامان آراد 😍 -
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
دستورهای پیشنهادی بیشتر
نظرات