خرابکاری های آشپزی

سلام دوستهای گلم... منم به نوبه ی خودم اعترافات قشنگم و براتون میگم... این اشتباه هاست که از ما یه کدبانو می سازه و باعث میشه تجربه کسب کنیم 😉 اگه هم حوصله نداشته باشم... هر چی درست کنم خراب میشه😥واسه همین روزهایی که کلا حالم خوب نیست هیچ کاری نمیکنم 😊(فقط در حد یه ناهار ساده😆)

✏اعتراف✏پارسال آش درست کردم و مثل همیشه مقدار آش زیاد بود چون میخواستم واسه خواهر و برادرهام هم آش بفرستم😊 همه ی مراحل و خوب رفتم. آش هم عالی شد. حالا نوبت تزیین آش شد... به خودم گفتم بزار یه تزیین قشنگی واسه هر خانواده انجام بدم (منم اعتماد به نفس بالا😂) دست به کار شدم... کشک و از یخچال درآوردم توی کاسه هم زدم (بدون اینکه بزارم روی شعله ی گاز) نصف کشک و با رنگ خوراکی قاطی کردم و شروع کردم به تزیین آش خیلی هم شیک و پیک زنگ زدم به همه که من امروز آش درست کردم سهم هر کدوم و کنار گذاشتم😅بیایید.

همه هم تا شکل آش و میدیدن به به و چه چه میزدن...دو سه ساعت بعد خودم و شوهرم دل پیچه شدید همراه با یه درد غیر قابل تحمل شکم مواجه شدیم😥😥 اصلا هم نمی دونستم از چیه 😑 تا اینکه شوهرم گفت فکر کنم مسموم شدیم... (چون خودش قبلا سر کار مسموم شده بود... حدسش درست بود) آقا از کشک همه شکم درد گرفتن... هر چی آش اضافه مونده بود انداختن دور🙈🙈🙈

حالا تا حرف آش میاد... همه میگن آش اگه درست کنی (برامون آش کنار بزار ولی بدون کشک) 😅دیگه توش کشک نزار معصوم😂😂😂😂😂دیگه جرئت نمیکنن کشک بخورن😂😂

✏اعتراف دوم✏آقا تا دلتون بخواد من پیاز سوزوندم قبلا🙈هی پیاز و گوشت و میزارم که یه تفت بخوره... مشغول کاری میشم یا کسی زنگ میزنه... گرم صحبت که میشم.. کلا یادم میره🙈تا اینکه خونه بوی پیاز سوخته بگیره 🙈🙈🙈🙈حالا دیگه همون اول بالا سرگاز می ایستم و مدام هم میزنم و شعله رو خیلی کم میکنم 😆