به روش یاس پز

کیک یهویی ماهی پز 🍰عصرونه با خانواده بخورید و لذت ببرید#عصرانه#کیک_شکلاتی#کیک_کافی_شاپی

کیک خیس بدون فر مامان آرش پز

خـیــلی خوشمـزه 😋😛خودم پز 😉🤓😜

کیک شکلاتی آزیتا پز ❤❤

یعنی من عاشق این کیکم..یک عالمه ازش درست کردم...خیییییییلی خوش مزززه میشه..منکه عاشقشم..#قهوه_ای #کیک #سرآشپز_طلایی

#سرآشپز_طلایی

جشنواره ی نوروزی

اینم یک #کیک_شکلاتی سریع و آسون که نیاز به فر و همزن نداره کلا تو زمان خیلی کوتاهی آماده میشه.

عصرانه یا صبحانه خوشمزه فاطیما پز🙈❤

کیک خیس خودم پز😄

#خاطرات_قرنطینه

کیک من پز برای برادرزاده عزیز..

یه کیک خوشمزه شکلاتی واسه خانواده😍

هر کی وسایلش رو داره انجام بده... 💕خیلی خوشمزس

یه وقتایی هست که مواد تهیه کیکتون کمه. و یا حتی شرایط طوریه فر در دسترس نیس. این کیک یه گزینه مناسب و خوشمزه و شدییید تودل برو هستش. هم آسونه هم خوشمزه. جاتون سبز💚#کیک_قالبی_بدون_فر#کیک_بدون_فر

#کیک #شکلاتیدوستان این کیک بسیار خوشمزه هست و بدونفر و همزن هستش 😍😘

سلام دوستان عزیزم .من این کیک شکلاتی خوشمزه وساده و بدون فر رو با دستور دوست خوبم خانم @مهدیه کولیوند درست کردم .از ایشون بخاطر دستور خوبشون سپاسگزارم ⚘⚘فقط من از شما دوستانم به دلیل تار بودن عکس عذر خواهی میکنم 🤗🤗#سراشپز_طلایی#کیک_شکلاتی#بدون_فر#کیک_بدون_فر

# طعم_خانه تنها نیستیم

این کیک خوشمزه با رسپی عاااالیه دوست نازنینم مهربانو جانم😘🙏🙏💖💖💖#کوک_اسنپ@mehrbano_849097

من این کیک رو با کمک دستور خانوم maryam hamidi درست کردم😊

#سراشپز_طلایی#قصه_یلدا مادربزرگ من یک جعبه چوبی دارد که یک چیزهایی توی آن میگذارد. یک روز من و مبینا توی اتاق مادربزرگ بودیم که جعبه را کنار آینه دیدیم. به مبینا گفتم: «فکر میکنم مادربزرگ توی این جعبه گنج دارد. بیا گنج مادربزرگ را ببینیم.» ما هر کاری کردیم دستمان به جعبه نرسیدمن میخواستم مبینا را بغل بگیرم تا آن را بردارد، اما مبینا خیلی سنگین بود. همین موقع مادرم توی اتاق آمد و گفت: « شماها اینجا چه کار میکنید؟» گفتم: «می خواستیم توی جعبهی مادربزرگ را ببینیم.» مادرم گفت: « مادربزرگ میداند؟» گفتم: «نه.» مادرم گفت: «پس نباید به آن دست بزنید.» گفتم: ما دستمان نمی‌رسد.شما آن را باز کنید تا من و مبینا توی جعبه را ببینیم.» مادرم گفت: «نه شما و نه من، اجازه نداریم به جعبه مادربزرگ دست بزنیم. این کار گناه است. و گناه کار اشتباهی است که خدا انجام دادن آن را دوست ندارد.گفتم: «چرا اشتباه است؟» مادرم گفت: «شاید مادربزرگ دلش نمیخواهد کسی توی جعبه را ببیند.» من و مبینا میخواستیم از اتاق بیرون بیاییم که مادربزرگ آمد و پرسید: «اینجا چه خبر است؟!»مادرم گفت: «بچه‌ها میخواستند ببینند که شما توی جعبه چه چیزی دارید. ولی به آن دست نزدند.» مادربزرگ خندید و گفت: « بیایید توی جعبه را به شما نشان بدهم.» من و مبینا پیش مادربزرگ نشستیم و او جعبه‌ی چوبی را باز کرد. چند تا کاغذ از آن بیرون آورد که اصلاً قشنگ نبودند. بعد یک عکس بیرون آورد.عکس یک عروس و داماد. عکس عروسی پدربزرگ و مادربزرگ! توی عکس آنها اصلاً پیر نبودند. عصا هم نداشتند. گنج مادربزرگ یک عکس بود. یک عکس از روزهای جوانیاش..

#سرآشپز_طلایی

کیکی خوشمزه برای عصرونه

کیک