مراحل تهیه
- 1
نشاسته را آب مخلوط کنید حسابی حل که شد بزاریدش روی حرارت ملایم
- 2
هم بزنید بهش شکر و گلاب و روغن رو اضافه کنید
- 3
مدام هم بزنید ته نگیره وقتی مثل خمیر وسط قابلمه جمع شد شعله رو خاموش کنید
- 4
یه ساعت توی یخچال بمونه تا سرد و سفت بشه
- 5
توی دست گرد کنید وسطش گردو بزارید و توی پودرنارگیل بغلتونید
- 6
مجددا 2 ساعت توی یخچال تا سفت بشه. نوشجان
دستورهای مشابه
-
-
-
-
-
-
باسلوق
سلام به همگی وقت بخیر آقا من امروز دیدم هوا بارونیه و بارون میزنه 🌧🌧🌧و من خیییییلی باسلوق می خواد با خوردم گفتم حالا که دلم میخواد تا درست کنم آها دیگه نگم براتون از طعمش خیلی خوش خوش مزه بود و امیدوارم درست کنید راستی راز خوش طعم بودنش آهنگ حتما وقتی می خواین این باسلوقو درست کنید از آهنگ استفاده کنید و برقصید من که امروز یه دل سیر رقصیدم 💃💃💃 نادیا -
-
-
-
باسلوق گردویی
وقتی ازش خوردم یاد بچگیام و عید افتادم ، حسابی خوشمزه اس و عین بیرونیا ، مو نمیزنه یعنییی😅#سرآشپز_طلایی مامانِ نیهاد😍 -
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
باسلوق یلدایی
#باسلوق #خونگی #یلدا #قصه_یلدایکی بود یکی نبود روزی روزگاری در این شهر به این بزرگی یه دختربچه نازی بود به اسم زهرا، زهرا کوچولوی قصه ما در یک خانواده فقیری زندگی میکرد. زهرا کوچولو با پدر، مادر، برادر و مادربزرگ پیرش زندگی میکرد.یه روز از مدرسه اومد با خوشحالی به مامانش گفت: مامان امشب شب یلدا هست و میتونیم کلی خوراکی های خوشمزه بخوریم.مامان زهرا چون میدونست پولی ندارند که برای شب یلدا بخواند خوراکی بخرند، ناراحت شد ولی به زهرا چیزی نگفت.زهرا وقتی دید مامانش ناراحت شده فکر کرد که نکنه حرف بدی زده و رفت پیش مادربزرگش و قضیه را براش تعریف کرد.مادربزرگ زهرا هم که از وضعیت آنها خبر داشت، برای اینکه زهرا ناراحت نشه گفت بیا با هم بریم خرید کنیم و خوراکی بخریم ولی پس اندازی که مادربزرگ زهرا داشت خیلی نبود. در مغازه که وارد شد وقتی قیمت ها را میپرسید میدید فهمید که با این پولی که داره نمیتونه هیچ چیزی بخره، ناراحت شد و شروع کرد با خدای خودش درد و دل کردن.زهرا هم که موضوع را فهمید اشک از چشماش اومد و به مادر بزرگش گفت: اشکال نداره مادربزرگ مهم دور هم بودن و خوشحالی کردن هست امشب و اگه چیزی نباشه بخوریم هم اشکالی نداره. مادر بزرگ که دیده بود انقدر زهراکوچولو فهمیده است و خدا را شکر کرد. در همین حین یه خانمی که فهمیده بود مادربزرگ نتونسته برای زهرا خوراکی بخره اومد پیش زهرا و مادربزرگش و سه تا کیسه پر از خوراکی بهشون داد و رفت 👣Mobina👣 مبینا -
-
-
-
-
-
-
-
-
دستورهای پیشنهادی بیشتر
https://cookpad.wasmer.app/ir/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1%20%D8%BA%D8%B0%D8%A7/6642732
نظرات (7)