آش دوغ کردی

Marziyeh Rezaei Tafti
Marziyeh Rezaei Tafti @marzierezaei
Yazd

#قصه_یلدا
#سرآشپز_طلایی
#آش
#آش_دوغ

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.
پیرزن قصه ما خسته از روزگاری سخت و تلخ مقابل مغازه میوه فروشی ایستاد.مردم را می دید که با پلاستیک هایی پر از میوه مغازه را ترک می گفتند.شاگرد مغازه دار که پسر جوانی بود خرید مشتری ها را تا پای ماشین می رساند و انعام خوبی هم می گرفت.
بیرون مغازه جعبه میوه ای توجه پیرزن را جلب کرد، جعبه پر از میوه های خراب بود.ناگهان فکری به خاطرش رسید و با خود گفت:《میوه های سالم تر را جدا می کنم و به خانه می برم، قسمت های پلاسیده را دور ریخته و بقیه را پوست کنده و حبه حبه می کنم و در سینی بزرگم می گذارم تا امشب که شب یلداست نوه هایم بی نصیب نمانند.》

پیرزن کنار جعبه که انگار جعبه آرزوهایش بود زانو زد، اما همین که دست دراز کرد تا میوه ای بردارد شاگرد مغازه دار گفت:《بلند شو پیرزن خدا جای دیگر روزیت را برساند به این میوه ها دست نزن.》
پیرزن در جمع مشتریان خجالت زده بلند شد و آن جا را ترک گفت.
هنوز چند قدمی دور نشده بود که زنی شتابان با چند پلاستیک پر از میوه جلو راهش را گرفت. پیرزن از گرفتن میوه ها خودداری کرد و گفت:《مادرجان من مستحق نیستم.》 اما زن جوان رو به پیرزن کرد و گفت:《 می دانم مادر اما من مستحقم مستحق دعای خیر شما》 و به زور میوه ها را درون ساک دستی پیرزن گذاشت.
پیرزن خوشحال و راضی راه خانه را در پیش گرفت و آن شب در خانه نقلی پیرزن به نوه های گلش بسیار خوش گذشت.

آش دوغ کردی

#قصه_یلدا
#سرآشپز_طلایی
#آش
#آش_دوغ

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.
پیرزن قصه ما خسته از روزگاری سخت و تلخ مقابل مغازه میوه فروشی ایستاد.مردم را می دید که با پلاستیک هایی پر از میوه مغازه را ترک می گفتند.شاگرد مغازه دار که پسر جوانی بود خرید مشتری ها را تا پای ماشین می رساند و انعام خوبی هم می گرفت.
بیرون مغازه جعبه میوه ای توجه پیرزن را جلب کرد، جعبه پر از میوه های خراب بود.ناگهان فکری به خاطرش رسید و با خود گفت:《میوه های سالم تر را جدا می کنم و به خانه می برم، قسمت های پلاسیده را دور ریخته و بقیه را پوست کنده و حبه حبه می کنم و در سینی بزرگم می گذارم تا امشب که شب یلداست نوه هایم بی نصیب نمانند.》

پیرزن کنار جعبه که انگار جعبه آرزوهایش بود زانو زد، اما همین که دست دراز کرد تا میوه ای بردارد شاگرد مغازه دار گفت:《بلند شو پیرزن خدا جای دیگر روزیت را برساند به این میوه ها دست نزن.》
پیرزن در جمع مشتریان خجالت زده بلند شد و آن جا را ترک گفت.
هنوز چند قدمی دور نشده بود که زنی شتابان با چند پلاستیک پر از میوه جلو راهش را گرفت. پیرزن از گرفتن میوه ها خودداری کرد و گفت:《مادرجان من مستحق نیستم.》 اما زن جوان رو به پیرزن کرد و گفت:《 می دانم مادر اما من مستحقم مستحق دعای خیر شما》 و به زور میوه ها را درون ساک دستی پیرزن گذاشت.
پیرزن خوشحال و راضی راه خانه را در پیش گرفت و آن شب در خانه نقلی پیرزن به نوه های گلش بسیار خوش گذشت.

ویرایش دستور
بازدید گزارش
به اشتراک بگذارید
به اشتراک بگذارید

مواد لازم

دو ساعت
۶ نفر
  1. نصف پیمانهبلغور جو
  2. 1 پیمانهبرنج ایرانی
  3. 1/4 پیمانهنخود پخته
  4. 1 و نیملیتر دوغ محلی
  5. آب نصف میزان دوغ
  6. 1 بوتهسیر
  7. 250 گرمسبزی شامل تره و جعفری یا هر سبزی دیگر
  8. نعناداغ برای تزئین
  9. 1تخم مرغ
  10. در صورت تمایل کوفته قلقلی

مراحل تهیه

دو ساعت
  1. 1

    تخم مرغ را در ظرفی به خوبی هم می زنیم.برنج و بلغور جو خیس خورده را اضافه کرده و نیمی از دوغ را می افزاییم.

  2. 2

    مواد را خوب هم زده و روی حرارت ملایم می گذاریم و مرتب هم می زنیم تا به جوش بیاید.

  3. 3

    وقتی جوشید دیگر لازم نیست هم بزنیم.مغز برنج و جو که خوب نرم شد سبزی ساطوری شده، سیر رنده یا ریز شده و نخود از قبل پخته شده را می ریزیم.

  4. 4

    من به جای گوشت قلقلی، آب گوشت گوسفندی استفاده کردم.(حدود دو لیوان)

  5. 5

    من همراه با جعفری و تره، گشنیز و اسفناج تازه که محصول باغ خودمان بود را درون آش ریختم.

  6. 6

    بقیه دوغ را هم بعد از نخود اضافه می کنیم.نیم ساعت مانده به پایان پخت آش، گوشت های قلقلی را در صورت تمایل ریخته تا بپزند.

  7. 7

    نمک را تست می کنیم و با نعناداغ آش دوغمان را تزئین می کنیم.من از زیره برای خوشمزه تر شدن آش استفاده کردم.

ویرایش دستور
بازدید گزارش
به اشتراک بگذارید
امروز می‌پزم
Marziyeh Rezaei Tafti
Marziyeh Rezaei Tafti @marzierezaei
در
Yazd

نظرات (49)

Elahe
Elahe @cook_29670225
سلام خیلی هوس انگیزه به چه دلیل تخم مرغ اضافه می کنید؟

دستورهای مشابه